بازی زندگی

بازی زندگی


دختر گفت: بشمار پسرک چشمانش را بست

و شروع کرد به شمردن: یک…دو… سه …چهار…..

دخترک رفت پنهان شود

آن طرفتر پسردیگری را دید که گرگم به هوا بازی میکند،

برّه شد و با گرگ رفت

پسرک قصه هنوز می شمارد…



نظرات شما عزیزان:

پرستش
ساعت18:51---27 آبان 1392

دلتنگم،

مثل مادر بی سوادی

که دلش هوای بچه اش را کرده

ولی بلد نیست شماره اش را بگیره.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 17 آبان 1392برچسب:, ] [ 11:41 ] [ ★ຊh໐๖iຖ★ ] [ ]